بچه خوشگلا ترجمه این متنو ندارین؟ معرکه یادم نمیره ها🥰

بفرما اینه

من الان 55 ساله هستم و این هفته بازنشسته می شوم. وقتی به گذشته نگاه می‌کنم و کتاب زندگی‌ام را می‌خوانم، می‌بینم که زندگی بسیار جالبی (داشتم/داشتم). من در یک خانواده خوب به دنیا آمدم. پدرم معلم و مادرم پرستار بود. همیشه خیلی زحمت کشیدند و زندگی عادی و سالمی به من دادند. وقتی بچه بودم، (می خواستم / می خواستم) آتش نشان شوم. بعد از دانشگاه، به سازمان آتش نشانی (پیوستم/پیوستم). من 30 سال در آنجا کار کرده ام. این یک کار واقعا دشوار اما هیجان انگیز است. من برای تبدیل شدن به یک آتش نشان خوب بسیار سخت (کار / کار کردم). من در 25 سال گذشته در بسیاری از ماموریت ها (بودم/بودم). اما صادقانه بگویم، من به یاد نمی‌آورم که چند زندگی را (نجات/نجات داده‌ام) و چند نفر را (راستی/خوشبختی کرده‌ام). البته یک چیز را به یقین می دانم: من به عنوان یک آتش نشان (از هر دقیقه زندگی خود لذت برده ام/لذت برده ام)